سفارش تبلیغ
صبا ویژن
akharinyavar
قالب وبلاگ

 

دلی دارم که رسوای جهان است / گرفتار بتی ابرو کمان است

نگاهم سوی طاووسی بهشتی است / که نامش مهدی صاحب الزمان است . . .

به امید ظهورش

.

.

.

از میان اشک ها خندیده می آید کسی

خواب بیداری ما را دیده می آید کسی

با ترنم با ترانه با سروش سبز آب

از گلوی بیشه خشکیده می آید کسی . . .

اللهم عجل لوییک الفرج

.

.

.

گفتم به مهدی بر من عاشق نظر کن /گفتا تو هم از معصیت صرف نظر کن

گفتم به نام نامیت هر دم بنازم / گفتا که از اعمال نیکت سرفرازم . . .

.

.

.

آه می کشم تو را , با تمام انتظار

پر شکوفه کن مرا , ای کرامت بهار

در رهت به انتظار , صف به صف نشسته اند

کاروانی از شهید , کاروانی از بهار . . .

.


[ جمعه 90/10/16 ] [ 7:46 عصر ] [ طیبه کیانی ] [ نظرات () ]

ترکه رو داشتن میبردن اتاق عمل، ازش میپرسن: همراه داری؟ میگه: آره، خاموشش کردم!!!

ترکه زنشو می کشه  میره مرحله بعد !!!

ترکه میافته تو دره، Game Over   میشه!!

ترکه یک سکه میندازه هوا، شیر میاد، فرار میکنه!!

ترکه میخوره زمین، ...هوا میره، نمیدونی تا کجا میره!!!!!!!

ترکه پشتش میخواریده، هرکار میکرده دستش نمیرسیده.... میره رو صندلی!!!

 از ترکه میپرسن: چرا ترک شدی؟ میگه: ایلده نمره منفی داشت!!!

 ترکه به رحمت خدا یک دونه موهم تو کلش نبوده. یک روز میره سلمونی، ملت همه پوزخند میزنن، میگه: چیه؟ اومدم آب بخورم!!!

 ترکه میرسه به یه هیئت, از یکی جلو در میپرسه, آقا اینها این تو چی کار میکنن؟ یارو میگه: اینها ده روز سینه میزنن! ترکه میگه: ای بابا, ایلده کنترات بده 3 روزه میزنیم!!!

از ترکه می پرسن : می دونی پل رو برای چی می سازند؟
می گه : برای اینکه کشتیها از زیرش رد بشن !!!

یه روز یه ترکه رفته بود غازش رو بفروشه.یکی اومد گفت : خر چند؟!
ترکه گفت : این که خر نیست بابا غازه!!!
یارو گفت : کی با تو بود؟! با این غازه بودم!!!

یه جایی جشن بوده، ترکه همینجوری میره تو و شروع میکنه به رقصیدن و بخور بخور. یکی ازش میپرسه: ببخشید! شما رو کی دعوت کرده؟
ترکه میگه: من از خونواده عروسم. یارو میگه: ببخشید، ولی اینجا جشن تولده!!!

ترکه میره راهپیمایی، می‌بینه شلوغه برمیگرده!!!

ترکه کفترشو گم میکنه ، تو روزنامه آگهی میده: بیوه بیو!!

ترکه با کُت وزیر شلواری تو خونشون نشسته بوده. ازش می‌پرسند: واسه چی تو خونه کت پوشیدی؟ میگه: آخه شاید مهمون بیاد! میپرسن: پس چرا دیگه زیر شلواری پوشیدی؟! میگه: خوب شاید هم نیاد!!!

ترکه میخواسته بره بهشت زهرا، ‌گل گیرش نمیاد کمپوت می‌بره!!!

یه یارو میره زیر غلطک، ترکه میره خبر مرگش رو به خانوادش بده. میره در خونشون به پسر یارو میگه: بابات چه جوری بود؟ میگه: دراز وباریک. ترکه میگه: حالا دیگه صاف وپهنه!!

به ترکه میگن با رضا جمله بساز، میگه: من و حسن و حسین رفتیم پارک. میگن: پس رضاش کو؟ میگه: آخه رضا کارداشت، نیومد!!!

ترکه داشته خاطره تعریف میکرده، میگه: ما سال چهل و نه با دو نفر دعوامون شد، ‌البته سال چهل و نه دو نفر خیلی بود!!!

به لره میگن: با بید جمله بساز. میگه: در خانه ما یک بید بید! میگن: اون بید نیست، بوده. میگه: آهان باشه، در خانه ما یک بود بید!!!

عربه با دو تا خیار در دست میره توی یک بقالی، میگه:حاج آقا خیارشور داری؟ بقاله میگه: بله. عربه میگه: پس ولک بی زحمت این دوتا رو هم بشور!!!

یک بنده خدایی کله‌ش عین کف دست بوده، فقط دور تا دور به عرض 5 سانت مو داشته! خلاصه این بابا میره سلمونی، یارو ازش میپرسه: چه مدلی بزنم قربان؟ میگه: دورشو کوتاه کن، وسطشم تی بکش!!!
ترکه میره تو یخچال درو رو خودش میبنده! بهش میگن چیکار میکنی مرد مؤمن؟ میگه: ایلده میخوام ببینم این چراغش واقعاٌ خاموش میشه یا نه؟!!

ترکه میره بقالی، میگه: آقا نوشابه خانواده دارین؟ یارو میگه: بعله. میگه: به مجرد هم میدین؟!!

از ترکه میپرسن چندتا بچه داری؟ انگشت کوچیکشو نشون میده، میگه: هفت تا!! ملت کف میکنن، میگن: بابا این که فقط یکیه! میگه: آخه دادم
mp3   کردن!!

ترکه میره ماه عسل، یادش میره زنش رو ببره!!!

ترکه کنار یه چاهی وایساده بوده، هی میگفته:‌ سیزده،..سیزده،..سیزده.. یکی از اونجا رد میشده، می‌پرسه: ببخشید قربان، می‌تونم بپرسم دارید چیکار می‌کنید؟ ترکه یقه یارو رو میگیره، پرتش می‌کنه تو چاه، میگه: چهارده،...چهارده،...چهارده!!!

اردبیل زلزله میاد،‌ ترکه زنگ میزنه مسئولیتش رو بر عهده میگیره!!!

ترکه دوتا دزد می‌گیره، زنگ می‌زنه به 220!!!

از ترکه میپرسن آرزوت چیه؟
میگه:‌ کاشکی تبریز پایتخت بود! میگن: چرا؟!
میگه: آخه اون وقت به مامیگفتن بچه تهرون!!!

ترکه یه بسته هزار تومنی میشمره، 250 تومن کم میاره!!

ترکه جلوی پمپ بنزین داشته سیگار میکشیده، بهش میگن: جلوی پمپ بنزین سیگار نکش.
میگه: هه هه! من جلوی بابام هم سیگار میکشم!!!

ترکه زنگ میزنه 118، میگه: ببخشید شماره تلفن غضنفر رو دارین؟!
یارو میگه: نه. ترکه میگه: پس من میخونم یادداشت کنین!!!

ترکه مجری مسابقه بیست سوالی میشه، یارو ازش میپرسه، جانداره؟ میگه: نه.
میپرسه: تو جیب جا میشه؟ ترکه کلی فکر میکنه، بعد میگه:‌ تو جیب جا میشه اما اگه تو جیبت بریزی، جیبت ماستی میشه!!!

ترکه تو مانور شرکت میکنه، اسیر میشه!!!

از ترکه میپرسن شما تهرانی هستین؟ میگه: نه چشماتون قشنگ میبینه!!

ترکه میره شکار خرگوش، صدای هویج در میاره!!

ترکه زنگ میزنه خونه رفیقش میگه: غضنفر! من لهجی دارم؟
رفیقش میگه: آره!‌ میگه: پس گحط کن دوباره میگیرم!!

ترکه و زنش دعواشون شده بوده، ‌با هم حرف نمی زدند. زن ترکه وقتی شب میره بخوابه، یک یادداشت برای ترکه می گذاره که: منو فردا ساعت 6 بیدار کن. صبح زنه ساعت 10 از خواب پا میشه، ‌می بینه ترکه براش یک یادداشت گذاشته که: پاشو زنیکه خر! ساعت شیشه!!!

ترکه از ساختمون ده طبقه میفته پایین، همه جمع میشن دورش، ازش میپرسن: آقا چی شده؟ میگه: والله منم تازه رسیدم!!!

ترکه دنبال دزد میکنه، از دزده جلو میزنه!!!

ترکه خودکارش تموم میشه، ترک تحصیل میکنه!!!

ترکه صبح از در خونه میاد بیرون، میبینه سر کوچه یک پوست موز افتاده، با خودش میگه: ای داد بیداد، باز امروز قراره یک زمینی بخوریم!!! 

از ترکه میپرسن: ببخشید ساعت چنده؟ میگه: والله تقریباٌ سه و خورده ای. میپرسن: ببخشید، دقیقاٌ چنده؟
میگه: دقیقاٌ هفت و سی و یک دقیقه!

ترکه از طبقه صدم یه ساختمون می‌پره پایین، به طبقه پنجاهم که میرسه میگه: خب الحمدالله تا اینجاش که بخیر گذشت!!!


[ چهارشنبه 90/10/14 ] [ 8:26 عصر ] [ طیبه کیانی ] [ نظرات () ]

ترکه رو داشتن میبردن اتاق عمل، ازش میپرسن: همراه داری؟ میگه: آره، خاموشش کردم!!!

ترکه زنشو می کشه  میره مرحله بعد !!!

ترکه میافته تو دره، Game Over   میشه!!

ترکه یک سکه میندازه هوا، شیر میاد، فرار میکنه!!

ترکه میخوره زمین، ...هوا میره، نمیدونی تا کجا میره!!!!!!!

ترکه پشتش میخواریده، هرکار میکرده دستش نمیرسیده.... میره رو صندلی!!!

 از ترکه میپرسن: چرا ترک شدی؟ میگه: ایلده نمره منفی داشت!!!

 ترکه به رحمت خدا یک دونه موهم تو کلش نبوده. یک روز میره سلمونی، ملت همه پوزخند میزنن، میگه: چیه؟ اومدم آب بخورم!!!

 ترکه میرسه به یه هیئت, از یکی جلو در میپرسه, آقا اینها این تو چی کار میکنن؟ یارو میگه: اینها ده روز سینه میزنن! ترکه میگه: ای بابا, ایلده کنترات بده 3 روزه میزنیم!!!

از ترکه می پرسن : می دونی پل رو برای چی می سازند؟
می گه : برای اینکه کشتیها از زیرش رد بشن !!!

یه روز یه ترکه رفته بود غازش رو بفروشه.یکی اومد گفت : خر چند؟!
ترکه گفت : این که خر نیست بابا غازه!!!
یارو گفت : کی با تو بود؟! با این غازه بودم!!!

یه جایی جشن بوده، ترکه همینجوری میره تو و شروع میکنه به رقصیدن و بخور بخور. یکی ازش میپرسه: ببخشید! شما رو کی دعوت کرده؟
ترکه میگه: من از خونواده عروسم. یارو میگه: ببخشید، ولی اینجا جشن تولده!!!

ترکه میره راهپیمایی، می‌بینه شلوغه برمیگرده!!!

ترکه کفترشو گم میکنه ، تو روزنامه آگهی میده: بیوه بیو!!

ترکه با کُت وزیر شلواری تو خونشون نشسته بوده. ازش می‌پرسند: واسه چی تو خونه کت پوشیدی؟ میگه: آخه شاید مهمون بیاد! میپرسن: پس چرا دیگه زیر شلواری پوشیدی؟! میگه: خوب شاید هم نیاد!!!

ترکه میخواسته بره بهشت زهرا، ‌گل گیرش نمیاد کمپوت می‌بره!!!

یه یارو میره زیر غلطک، ترکه میره خبر مرگش رو به خانوادش بده. میره در خونشون به پسر یارو میگه: بابات چه جوری بود؟ میگه: دراز وباریک. ترکه میگه: حالا دیگه صاف وپهنه!!

به ترکه میگن با رضا جمله بساز، میگه: من و حسن و حسین رفتیم پارک. میگن: پس رضاش کو؟ میگه: آخه رضا کارداشت، نیومد!!!

ترکه داشته خاطره تعریف میکرده، میگه: ما سال چهل و نه با دو نفر دعوامون شد، ‌البته سال چهل و نه دو نفر خیلی بود!!!

به لره میگن: با بید جمله بساز. میگه: در خانه ما یک بید بید! میگن: اون بید نیست، بوده. میگه: آهان باشه، در خانه ما یک بود بید!!!

عربه با دو تا خیار در دست میره توی یک بقالی، میگه:حاج آقا خیارشور داری؟ بقاله میگه: بله. عربه میگه: پس ولک بی زحمت این دوتا رو هم بشور!!!

یک بنده خدایی کله‌ش عین کف دست بوده، فقط دور تا دور به عرض 5 سانت مو داشته! خلاصه این بابا میره سلمونی، یارو ازش میپرسه: چه مدلی بزنم قربان؟ میگه: دورشو کوتاه کن، وسطشم تی بکش!!!
ترکه میره تو یخچال درو رو خودش میبنده! بهش میگن چیکار میکنی مرد مؤمن؟ میگه: ایلده میخوام ببینم این چراغش واقعاٌ خاموش میشه یا نه؟!!

ترکه میره بقالی، میگه: آقا نوشابه خانواده دارین؟ یارو میگه: بعله. میگه: به مجرد هم میدین؟!!

از ترکه میپرسن چندتا بچه داری؟ انگشت کوچیکشو نشون میده، میگه: هفت تا!! ملت کف میکنن، میگن: بابا این که فقط یکیه! میگه: آخه دادم
mp3   کردن!!

ترکه میره ماه عسل، یادش میره زنش رو ببره!!!

ترکه کنار یه چاهی وایساده بوده، هی میگفته:‌ سیزده،..سیزده،..سیزده.. یکی از اونجا رد میشده، می‌پرسه: ببخشید قربان، می‌تونم بپرسم دارید چیکار می‌کنید؟ ترکه یقه یارو رو میگیره، پرتش می‌کنه تو چاه، میگه: چهارده،...چهارده،...چهارده!!!

اردبیل زلزله میاد،‌ ترکه زنگ میزنه مسئولیتش رو بر عهده میگیره!!!

ترکه دوتا دزد می‌گیره، زنگ می‌زنه به 220!!!

از ترکه میپرسن آرزوت چیه؟
میگه:‌ کاشکی تبریز پایتخت بود! میگن: چرا؟!
میگه: آخه اون وقت به مامیگفتن بچه تهرون!!!

ترکه یه بسته هزار تومنی میشمره، 250 تومن کم میاره!!

ترکه جلوی پمپ بنزین داشته سیگار میکشیده، بهش میگن: جلوی پمپ بنزین سیگار نکش.
میگه: هه هه! من جلوی بابام هم سیگار میکشم!!!

ترکه زنگ میزنه 118، میگه: ببخشید شماره تلفن غضنفر رو دارین؟!
یارو میگه: نه. ترکه میگه: پس من میخونم یادداشت کنین!!!

ترکه مجری مسابقه بیست سوالی میشه، یارو ازش میپرسه، جانداره؟ میگه: نه.
میپرسه: تو جیب جا میشه؟ ترکه کلی فکر میکنه، بعد میگه:‌ تو جیب جا میشه اما اگه تو جیبت بریزی، جیبت ماستی میشه!!!

ترکه تو مانور شرکت میکنه، اسیر میشه!!!

از ترکه میپرسن شما تهرانی هستین؟ میگه: نه چشماتون قشنگ میبینه!!

ترکه میره شکار خرگوش، صدای هویج در میاره!!

ترکه زنگ میزنه خونه رفیقش میگه: غضنفر! من لهجی دارم؟
رفیقش میگه: آره!‌ میگه: پس گحط کن دوباره میگیرم!!

ترکه و زنش دعواشون شده بوده، ‌با هم حرف نمی زدند. زن ترکه وقتی شب میره بخوابه، یک یادداشت برای ترکه می گذاره که: منو فردا ساعت 6 بیدار کن. صبح زنه ساعت 10 از خواب پا میشه، ‌می بینه ترکه براش یک یادداشت گذاشته که: پاشو زنیکه خر! ساعت شیشه!!!

ترکه از ساختمون ده طبقه میفته پایین، همه جمع میشن دورش، ازش میپرسن: آقا چی شده؟ میگه: والله منم تازه رسیدم!!!

ترکه دنبال دزد میکنه، از دزده جلو میزنه!!!

ترکه خودکارش تموم میشه، ترک تحصیل میکنه!!!

ترکه صبح از در خونه میاد بیرون، میبینه سر کوچه یک پوست موز افتاده، با خودش میگه: ای داد بیداد، باز امروز قراره یک زمینی بخوریم!!! 

از ترکه میپرسن: ببخشید ساعت چنده؟ میگه: والله تقریباٌ سه و خورده ای. میپرسن: ببخشید، دقیقاٌ چنده؟
میگه: دقیقاٌ هفت و سی و یک دقیقه!

ترکه از طبقه صدم یه ساختمون می‌پره پایین، به طبقه پنجاهم که میرسه میگه: خب الحمدالله تا اینجاش که بخیر گذشت!!!


[ چهارشنبه 90/10/14 ] [ 8:26 عصر ] [ طیبه کیانی ] [ نظرات () ]
امکانات وب


بازدید امروز: 0
بازدید دیروز: 0
کل بازدیدها: 3794

تبادل لینک

فروش بک لینک